English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3238 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
it is not p for meto stay U نمیتوانم بمانم
i decided to stay U بر ان شدم که بمانم
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
he whispered me to stay U بمن گفت که بمانم
I will be staying a month U من میخواهم یک ماه بمانم.
I will be staying a few days U من میخواهم یک هفته بمانم.
I will be staying a few days U من میخواهم چند روزی بمانم.
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
better U بهتر
all the better U چه بهتر
so much the better for me U بهتر من
so much the better U چه بهتر
the more better the best U بهتر
better than U بهتر از
cote U بهتر بودن از
ameliorates U بهتر کردن
amelioration U بهتر شدن
meliorate U بهتر شدن
ameliorated U بهتر کردن
meliorative U بهتر شونده
ameliorating U بهتر کردن
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
So much the better. U دیگه بهتر
ameliorate U بهتر کردن
the best of all U از همه بهتر
to change to the better U بهتر شدن
on the mend <idiom> U بهتر شدن
preferably U بطور بهتر
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
above rubies U بهتر از یاقوت
modify U بهتر کردن
ameliorative U بهتر شونده
modifies U بهتر کردن
ameliorator U بهتر کننده
modifying U بهتر کردن
range U یک خانه یا تعدادی خانه
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb U خانه خانه کردن
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
modification U بهتر کردن مدل
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
the better plan is to U بهتر این است که .....
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
he works better U او بهتر کار میکند
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
it was no better U هیچ بهتر نبود
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
out act U بهتر انجام دادن از
outplay U بازی بهتر از حریف
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
letter quality printing U چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
multipass overlap U سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
every cloud has a silver lining <idiom> U [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
acid diluent ترکیبی که با قلم زنی سطح فلز باعث اتصال بهتر لایه های پرداخت با سطح فلزمیشود
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
Half a loaf is better than no bread . <proverb> U نیم قرص نانى بهتر از بى نانى است.
workgroup U خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
overlap U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped U سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
ours was better than theirs U مال ما بهتر از مال انها بود
summer resorts U ییلاق عشایر [فرش های بافته شده در این هنگام از کوچ عشایر بدلیل مرغوبیت بهتر پشم، دارای کیفیت بهتری است.]
improved U بهتر کردن اصلاح کردن
improving U بهتر کردن اصلاح کردن
improve U بهتر کردن اصلاح کردن
improves U بهتر کردن اصلاح کردن
houseroom U جا در خانه
quarterage U خانه
tersellated U خانه خانه
pied-a-terre U خانه
furnace house U خانه
within doors U در خانه
pieds-a-terre U خانه
materfamilias U زن خانه
lar U خانه
dwelling U خانه
dwellings U خانه
i was under his roof U در خانه
houseless U بی خانه
alveolate U خانه خانه
her house U خانه ان زن
her house U خانه اش
double-fronted U خانه دو در
cellulated U خانه خانه
checkered U خانه خانه
lares U خانه
cellular U خانه خانه
pigeon hole U خانه
pigeon-hole U خانه
pigeon-holes U خانه
unsheltered <adj.> U بی خانه
honeycomb U خانه خانه
housing U خانه ها
roommate U هم خانه
roommates U هم خانه
door to door U خانه به خانه
door-to-door U خانه به خانه
cloisonne U خانه خانه
home U خانه
cell U خانه
room U خانه
houses U خانه
homes U خانه
sockets U خانه
socket خانه
domicile U خانه
rooms U خانه
lodge U خانه
lodged U خانه
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1آشپز خانه كثيف است و نامرتب
2لب آب
2لب آب
1recreationist
1to as
1she kept the polite small talk going.
1i was rebelling now
1wildlike
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com